رمان ایران

مرجع رایگان دانلود رمان های عاشقانه ، طنز، فانتزی ، ترسناک و... در قالب فایل های خواندنی و صوتی

رمان ایران

مرجع رایگان دانلود رمان های عاشقانه ، طنز، فانتزی ، ترسناک و... در قالب فایل های خواندنی و صوتی

دانلود رمان اسارت عشق جلد اول

جمعه, ۷ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۱۱ ب.ظ

دانلود رمان اسارت عشق جلد اول

دانلود رمان اسارت عشق جلد اول رمان ایران
دانلود رمان اسارت عشق جلد اول رمان ایران

رمان اسارت عشق جلد اول

به نام خدا، باسلام و عرض ادب خدمت کاربران محترم سایت رمان به رمان ایران بزرگترین سایت دانلود رمان خوش آمدید. افتخار داریم بار دیگر با معرفی رمان جدید در خدمت شما بزرگواران باشیم. رمان جدیدی که روبروی آن هستید. دانلود رمان اسارت عشق جلد اول با ژانر عاشقانه، جنایی، معمایی، پلیسی وطنز  است. که در ادامه به معرفی بخشی از آن می پردازیم توسط سارا رحیمی‌ تبار( Ava Banoo) کاربر انجمن نگاه دانلود به نگارش درآمده است. همچنین برای دانلود رمان می توانید به ادامه مطلب رجوع کنید. شما می توانید این رمان را در دسته های دانلود رمان، دانلود رمان عاشقانه و دانلود رمان فانتزی جستجو کنید.

داستانی برخاسته از یک انتقام قدیمی‌؛ کینه‌ای که در زیر خروارها خاک مدفون شده! و در این میان دختری از جنس نور!

از جنس مهربانی در کشاکش این نبرد سهمگین اسیر چنگال بی‌رحم روزگار می‌شود و چه ناعادلانه بهای این کینه را می‌پردازد؛

تمام دارایی‌اش، خانواده اش، را به ناحق از دست می‌دهد و مسیر آرام زندگی‌اش به سمت پرتگاه باند قاچاق سوق می‌یابد.

درست در زمانی که احساس می‌کند تمام درها به رویش بسته شده، دستی نامرئی او را از گرداب نابودی نجات می‌دهد.

با ورود افراد جدیدی به زندگی‌اش، فصل جدیدی از سرنوشتش شروع می‌شود.

عشقی به درخشندگی و پاکی ستاره در روزگار چون شب او می‌درخشد. عشقی متولد شده از یک قصر سپید؛

امّا ناگاه، دست تقدیر خاک از چهره گذشته بر می‌دارد و حقیقتی دور از باور، زندگی پرفراز و نشیبش را دگرگون می‌سازد.

بازی روزگار میان خوشبختی و بدبختی او فاصله می‌اندازد؛
فاصله‌ای به اندازه یک نفس!
مرگ یا زندگی؟

مقدمه:
دیروزم را ورق می‌زنم و خاطرات گذشته را مرور می‌کنم،
در روز‌های بی‌تو بودن.
خش‌خش برگ‌ها را از لا به لای صفحات پاییزی وجودم می‌شنوم
و التماس شاخه‌های قبلم را…
که در حسرت دست‌هایی سبز مانده است!
سرنوشتم با پرستویی غریب عجین شده…
هجرت می‌کنم، از قلب یخ بسته آدمیان.
می‌دانم…
من همان تک برگ خزان زده و زردم.
که به التماس ماندن بر روی شاخه هویت…
و در جدال برای حفاظت از سرشت سبز خود!
التماس کردم طوفان‌ها را…
تحمل کردم باد‌های سرد را
به جان خریدم کینه و طعنه‌ها را
اما چه شد؟
مانند برگ‌های دیگر
که افتادند بر زمینِ نیستی
می‌افتم به زیر پای عابران جدید زمانه!
غرورم می‌شکند و دم بر نمی‌آورم.
کم کم به این باور می‌رسم که زندگی…

.
نثر ساده‌ای‌ست از اشک‌ها و حسرت‌ها که حرفی برای گفتن ندارد…
و در کشاکش هجوم این عدالت‌های بی‌عدالتی
دستان گرم توست
که وجود شکسته‌ام را جانی دوباره می‌بخشد.
باید بروم…
تا زندگی‌ات مانند زندگی‌ام
خزان نشود؛
اما حصار بازوان تو به بندم می‌کشد
و این چنین دادگاه عشق مرا محکوم می‌کند
به حبس ابد!
و چه شیرین است،
اسارتِ عشق تو!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۰۷
milad11 abedini

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی